رهایی "مسجدالاقصی" در کانون نظم نوین جهان (شیطان بزرگ، "اسلام فوبیا" و تروریسم مدرن)
نشست (پیچ تاریخ و سیلابی از "چرا؟") _ قتل عام غزه در ۱۳۹۳
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت برادران و خواهران عزیز سلام عرض میکنم.
فرمودند راجع به این پیچ تاریخی و نظم نوین جهانی بحثی بشود که خب طبیعتاً دوستان بهتر از من میدانند که از زوایای مختلفی میشود به این بحث پرداخت. من قاعدتاً از یک زاویه نگاه خاصی که به درک ماهیت نظری تقابلی که در جریان است کمک کند وارد بحث میشود.
به همین اعترافاتی که در این یکی دو هفته شد از طرف سخنگویان شناخته شده آنچه که به نام گفتمان آمریکایی – صهیونیستی غرب نامیده میشود، میشود فهمید که جبهه مقابل خودش به وضوح متوجه این چرخش تاریخی و تحول بزرگ شده، من فقط به یکی دو نمونه که خبرهایش را در همین چند روز شنیدید اشاره میکنم. کسینجر که نزدیک به 40- 50 سال است به عنوان یک ایدئولوگ صهیونیست و یهودی در حاکمیت آمریکا مطرح است و به عنوان مشاور در حوزه سیاست خارجی او را میشناسند و نظرات او در سیاست خارجی غرب و آمریکا و صهیونیزم مؤثر است و شکاف انداختن در قلب بلوک شرق، کمونیز، یعنی بین چین و روسیه یعنی سیاست پینگپنگ زمان نیکسون طراح آن این بود. تا همین الآن هم نظرات او خیلی مورد توجه قرار میگیرد یک نابغه حرامزاده است! تعبیری که این در همین ایام اخیر کرد بخصوص بعد از قضایای غزه، خیلی تعبیر مهمی بود گفت که انقلاب اسلامی بالاخره در مرکز جهان که مرکز انرژی جهان است و مرکز سیاست منطقه قرمز جهان است یعنی آنچه به عنوان غرب آسیا به قول آنها خاورمیانه نامیده میشود قدرت اول است و یکی از قدرتهای جهان است. کسینجر گفت این اتفاق افتاد، این خیلی مهم است.
یک نمونه دیگر که همین روزها خبرش آمد رامنی که در همین انتخابات ریاست جمهوری در حزب دموکرات رقیب انتخاباتی اوباما بود یعنی نهایتاً بین این دوتا شد که کدامشان نماینده حزب دموکرات بشود او هم گفت که قدرتهای جهانی قرنی که در قرن 19 سر برآوردند و در قرن 19 و 20 بر جهان حاکم بودند افول و غروب کردند مثل انگلیس و فرانسه و... و اینها به قدرتهای درجه 2 و 3 تبدیل شدند و فقط نان اسمشان و سابقه قرن هیجده و نوزدهمشان را دارند میخورند و الا دیگر قدرتهای برتر جهان نیستند به جای آن قدرتهای جدید جهانی ظهور کردند که در قرن 21 میلادی تا آخر این قرن اینها احتمالاً قدرتهای بزرگ جهان خواهند بود. ایران، چین، روسیه. این یعنی همان پیچ تاریخی و نظم نوین جهانی.
خب حالا چین پرجمعیتترین کشور جهان است اقتصاد آن هم جزو اقتصادهای اول جهان شده است. روسیه وسیعترین کشور جهان است الآن بزرگترین کشور جهان به لحاظ وسعت روسیه است و قدرتی است که دو – سه قرن از زمان تزارها بعد کمونیستها و بعد الآن، همیشه یک قدرتی بوده است. این وسط ایران، که نه جمعیت آن، نه وسعت آن و نه سابقه دو قرن گذشتهاش که تحت استعمار اینها بوده خاکش توسط انگلیس یا روس یا صهیونیستها همیشه اشغال بوده، یک مرتبه این وسط ایران نامزد ریاست جمهوری آمریکا میگوید که قرنی که شروع شد قرن قدرتهای جدید جهانی یعنی ایران، روسیه و چین است. اینها خیلی حرفهای معنیدار عجیبی است. دشمنان انقلاب دارند اینها را میگویند.
نمونه دیگر پیروزی غزه را به پای انقلاب اسلامی میگذارند، یکی از رؤسای کابیه رژیم صهیونیستی گفت که 800 هزار نفر از شهروندان اسرائیل برای همیشه اسرائیل را ترک کردند بعد از این جنگ غزه اخیر رفتند. میدانید اینها 65 سال است که دارند یکی یکی شهروند از جاهای مختلف دنیا میآورند که یک ملت قلابی مصنوعی و ملت جعلی درست کنند. 800 هزار نفرشان رفتند و گفتند برای همیشه اسرائیل را ترک کردند بعد در خبرها بود که کانال 10 تلویزیون رژیم صهیونیستی گفت که طبق ارزیابیها و نظرسنجیهایی که در همین 10- 20 روز اخیر شد گفت بیش از 30 درصد، یعنی بیش از یک سوم ملت جعلی اسرائیل گفتند اسرائیل دیگر جای ماندن نیست! ما 50 روز در زیرزمینها قایم شدیم آخرش هم... اینجا نه جای سرمایهگذاری است نه امنیت نه هیچی. اینها یعنی آغاز فروپاشی صهیونیزم که خط مقدم استکبار غربی در جهان اسلام است. پس اتفاقات خیلی مهمی دارد میافتد.
از آن طرف، با این اسلام فوبیا، اسلامهراسی که ما داریم اوج آن را به خصوص بعد از انقلاب اسلامی داریم در این سی و چند سال، در این سه – چهار دهه میبینیم که هرچه جلو میآییم از هالیوود، سینماها، دانشگاهها، مطالعات، تا نطقهای مقاماتشان همهشان، همیشه یک رگه و چند جمله و چند پاراگراف آن مربوط به ترساندن بشریت از اسلام است که این دین، دین عقلانیت و تمدنسازی نیست، دین اخلاق نیست، دین حقوق بشر نیست. این دین، دین پیشرفت نیست. دین خشونت و دیکتاتوری و تروریزم است عدم تحمل دیگران، سرکوب همه ادیان و مذاهب و این حرفهاست. روش آن هم سانسور اصل دین، قرآن، سانسور قرآن، سانسور سنت واقعی و راستین پیامبر، سانسور شدید تفسیر اهل بیتی از اسلام که عقلانیت و عدالتخواهی و اخلاق، معنویت و همه با هم در یک تعادلی است و تفاوتهایی دارد با اسلام وهابی. مگر موقعی که بخواهند مسلمین را به جان هم بیندازند این تفاوتها را فقط آن موقع مطرح میکنند ولی خطاب به افکار عمومی غرب و جهان اجازه نمیدهند که این تفکیک بشود. یک اسلام، یک تعریف واحد، مظهر آن هم میگردند خشنترین و احمقانهترین انواع آن را که همین جریانهای وهابی بیشتر هستند هرکس وهابیت را به اسم اسلام نگاه کند حتماً هر غیر مسلمانی از اسلام فاصله میگیرد. منتهی یک مسئلهای که میخواهم به آن اشاره کنم این است که این اسلامهراسی و قرآنهراسی کار امروز نیست از ابتدا که اسلام ظهور کرد از قرن 6 میلادی و به تدریج بعد از یک قرن که درگیریهای فیزیکی و ارتباطات فرهنگی بین جهان اسلام و امپراطوری اروپا و روم شروع شد حالا حساب ایران جدا. از همان موقع این تهمت زدن به اسلام و قرآن و سانسور معارف اسلامی شروع شد برای این که مردم، روشنفکران، جوامع، در اروپا و در جهان مسیحیت هیچ وقت به واقع دقیقاً نفهمند که قرآن و اسلام چه میگوید و اصلاً حرف آن چیست؟ این قضیه مربوط به قرون وسطی فقط نبود که جریان صلیبی در جریان بود بعدش هم در دوره رنسانس تا امروز ادامه داشته است خب معلوم بود که قرون وسطی در جنگهای صلیبی که عمدتاً پیروزیها با جهان اسلام بود و اصلاً یکی از دلایل اصلی فروپاشی کلیسای قرون وسطی قطعاً جهان اسلام بود هم در جنگهای صلیبی مدام، میدانید جز یک جنگ، بقیه جنگهای صلیبی به نفع مسلمین تمام شد آن یکی هم همان اولی بود که اینها غافلگیرانه شروع کردند آمدند قدس را گرفتند که چیزی حدود 8- 9 دهه – کمتر از یک قرن - قدس دست اینها بود که بعد دوباره مسلمین پس گرفتند دست مسلمین بود تا وقتی که صهیونیستها و غربیها 1948 آمدند دوباره گرفتند و با اقتدار بودند که بخاطر انقلاب اسلامی و خط فکری انقلاب اسلامی ما صهیونیزم برای اولین بار شکننده شده و علائم فروپاشی در آن آشکار شده است.
خب اول اسلام هم میدانید که قدس با جنگ فتح نشد قدس در زمان عمربنخطاب خلیفه دوم بدون جنگ فتح شد یعنی مردم ایلیا که همان قدس بود نامهای نوشتند که اگر ما به شرطی که خود خلیفهتان بیاید ما حاضریم قدس را به شما تحویل بدهیم و جنگ هم نشد و کاری هم نشود به شرطی که یهودیان را اینجا راه ندهید. خیلی جالب است اهالی قدس 1400 سال پیش، همان موقع بیشتر مردم مسیحی بودند این که میگویند مسلمانان آمدند قدس را از یهودیها گرفتند دروغ محض است. اصلاً یهودیها در قدس نبودند بلکه مسیحی بودند. این که با زور و شمشیر آمدند قدس را گرفتند همهاش دروغ است هم فتح قدس بدون هیچ جنگی با نامه مردم ایلیا یا قدس اتفاق افتاد و شرطشان هم این بود که یهودیان را نباید راه بدهیم چون اینها ما را اذیت میکنند اینها بیدین هستند، اینها رباخوار هستند و... این خیلی جالب است. و نامه تاریخی از عمربنخطاب (خلیفه دوم) دارد که بسیار نامه زیبایی است. نامهای که با مشورت امیرالمؤمنین(ع) من فکر میکنم نوشته شد چون در مورد رفتن یا نرفتن آن با حضرت امیر(ع) هم مشورت میکند طبق بعضی از نقلها حضرت امیر(ع) به او میگوید که شما بروید. بعد میگوید آنها گفتند بیایید من این همه راه از اینجا بلند بشوم بروم قدس؟ حضرت امیر(ع) میفرماید بله بروید چون قدس جای خیلی مهمی است وقتی بیتالمقدس بدون جنگ فتح بشود ارزش این را دارد که خلیفه بلند شود آنجا برود و این باعث میشود که اسلام آنجا ریشهدار بشود که حضرت امیر(ع) میفرمایند بروید.
خلیفه نامهای دارد به عنوان خلیفه اسلام به مردم ایلیا یا قدس، این نامه را غربیها خیلی سانسور میکنند و نمیگذارند پخش بشود. یکی از چیزهایی است که حتماً باید پخش بشود. این نامه، نامه فوقالعاده زیبایی است. پیام جهان اسلام به آنجاست. درست خلاف این تفکر و روشی که غربیها میخواهند به مسلمین نسبت بدهند همین روش داعشی و این حرفها که مسیحی و ایزدی و شیعه حتی سنی غیر وهابی که با اینها بیعت نکند سرش را بِبُرند و به ناموس او تجاوز کنند این نامه عمر درست خلاف این حرفهاست. به مردم قدس اعلام میکند که آزادی کامل دین و مذهب خواهید داشت. کلیسای شما، مسیحیان همه کاملاً محترم است، حقوقتان محترم است، سهمتان از بیتالمال عین قبل و بیشتر از آن خواهد رسید. ما مأموریت امنیت شما، نظم شما و خدمت به شما خواهیم بود. این نامه، بالاترین استانداردهای حقوقی بشری را دارد که اینها میگویند و جالب است که بدانید که وقتی هم اول قدس در جنگ صلیبیها سقوط کرد و دست صلیبیها افتاد این خیلی مهم است همه اینها در تاریخ سانسور میشود اسلامهراسی و اسلام فوبیا، درست عکس آن است. وقتی که صلیبیها آمدند قدس را گرفتند علت آن هم جنگهای داخلی بین خود مسلمین بود اینها از پشت در مصر و شام و سوریه درگیر بودند و خود مسلمانها با همدیگر میجنگیدند و آنها ناگهانی آمدند و گرفتند که 90 سال بعد این صلاحالدین ایوبی که از کُردهای عراق بود این استان صلاحالدین که گذاشتند بخاطر اوست، جبلالطارق را فتح کرد، قدس را گرفت و رفت. فلسطین را دوباره پس گرفت. وقتی که قدس از دست رفت و صلیبیها به قدس آمدند حتی سگ و گربهها را همه را کشتند چه برسد به آدمها. یعنی صهیونیستها و این تکفیریهای وهابی و صلیبیها این سهتا عین هم هستند. او به اسم اسلام و آن به اسم یهودی و دیگری به اسم مسیحیت، هر سهتا هم ضد ارزشهای دینی. خودشان در تاریخشان نوشته – دیگر نمیخواهم وقتتان را بگیریم بروید بخوانید – میگوید بعضی از کوچههای قدس تا زانو توی خون کشتهها میرفتیم و سگ و گربههایشان را هم کشتیم. مسجدالاقصی، تمام در و دیوار پر از خون آدم بود و صلیبیها و مسیحیها مسیحیان آنجا را هم میکشتند! مسیحیان شرقی را هم میکشتند حتی طلاهای کلیساها را غارت کردند. اینطور وحشی. این وحشیگری صلیبیها و غربیها را ببینید که به اسم مسیحیت عمل کردند. مسلمانها که آمدند بدون یک کشته وارد قدس شدند. آنها که قدس را گرفتند طبق حرفهای خودشان صحبت از دهها هزار کشته قطعی است. که معمولاً کم میگویند. بعد که صلیبیها قدس را گرفتند مسلمانها که شهر را از دست دادند بعد از یک ماه مخفیانه هیئتی از طرف مسلمین آمد کل پولهایی که از مردم قدس به عنوان مالیات و خراجی که آن سال باید برای آن سال خرج مردم آنجا میکردند گرفته بودند همه را پس دادند! شما تا حالا چنین چیزی در دنیا شنیدید؟ یک شهری سقوط بکند مالیاتی که از آن گرفتی مسلمانها بیاورند به امناء و بعضی از کشیشها و بعضی از آشنایانی که میشناختند بدهند و بگویند این پول مالیات امسال بود از مردمتان گرفته بودیم حالا چون نیستیم خرجتان بکنیم ما مالیاتهای شما را پس میدهیم. اینها فرق اسلام و صلیبی است. ولی اینها آنقدر از زمان جنگهای صلیبی تا الآن راجع به اسلام و مسلمین دروغ و تهمت گفتند، درست هر کاری خودشان کردند به مسلمانها نسبت دادند هر کاری که مسلمانها کردند به خودشان نسبت دادند. حتی وقتی این صلاحالدین ایوبی هم وقتی قدس را گرفت، میدانید که درگیری شد ولی بعد امان داد گفت اگر شهر را تسلیم کنید و صلیبیها بیرون بروید و به اروپا برگردید ما اینجا کاملاً مثل قبل آزادی دین و مذهب میدهیم و از هیچ کس انتقام نخواهیم کرد این وعده را کرد و به تعهدش هم عمل کرد. گفت ما از کسی انتقام نمیگیریم و شهر را سعی میکنیم هرچه خراب شده، مردم اینجا فقط از ما آبادی خواهند دید ما تخریبی نخواهیم کرد و آنجا هم قدس دوباره تسلیم شد، منتهی یک کم صلیبیها جنگیدند دیدند زورشان نمیرسد تسلیم شدند که خود غربیها در تاریخهایشان گاهی اوقات مجبور شدند که اعتراف کنند که مسلمانها آمدند ما اینقدر وحشیانه با اینها برخورد کردیم فقط یک جا 40 هزار مسلمان را در یک منطقه بیابانی گفتند ما قتل عام کردیم که تمام این کف صحرا و بیابان از خون زن و مرد و بچه مسلمان سرخ و خیس شده بود. خود صلیبیها میگویند تا چند هفته آن منطقه، کیلومترها بوی خون میداد. چون جنازههایشان را همینطور گذاشتیم و رفتیم ولی وقتی اینها آمدند حتی از یک نفر انتقام نگرفتند و حتی اجازه دادند که سربازان صلیبی با اسبشان بدون شمشیر، با اسب و غذا شهر را ترک کنند و بروند و انتقام نگرفتند درست هر کاری کردند ضد آن را در فیلمهای هالیوودی که الآن راجع به جنگهای صلیبی میسازند راجع به فلسطین و راجع به مسائل مختلف همه جا ببینید چه چهرهای نشان میدهند؟ این یک بحث مهم است که اینها مدام از همین لحظه از همین اتفاقاتی که دارد میافتد میترسیدند و هنوز هم میترسند. چرا وقتی که اسلامگرا حرف میزنند مدام داعش را نشان میدهند؟ شما میدانید تقریباً تمام نطقهای امام و رهبری در رسانههای غرب سانسور میشود اصلاً پخش نمیکنند برای این که در حرفها منطق هست، استدلالی هست، انسانی هست، اخلاقی هست، دعوت به خشونت و کشتن بیگناه نیست اما نطقهای این وهابیها را در رسانههایشان به عنوان نماد اسلام پخش میکنند اینها معنی دارد. این ترساندن از اسلام اصیل و این سانسور همیشه بوده است. تازه وارد عصر رنسانس که میشوید عصر آزاداندیشی و روشنفکری که میشوید باز هم همین کارها را ادامه میدهند یعنی غیر از این که صلیبیها و کلیسای قرون وسطی و پاپها این کارها را میکنند که یک وقت قرآن برای اولین بار که ترجمه شد تا پاپ فهمید گفت بیاورید من ببینم تا خودش خواند سریع گفت چندتا نسخه است؟ همه را آتش بزنید و به دریا بریزید. میترسید گفت اگر این در اروپا بین جامعه مسیحی پخش شود هیچی از ما اصلاً نمیماند چون این هم دین است گفت یعنی به دل مخاطب مینشیند. من یک وقت سوئیس مرکز حقوق بشر بودم آنجا غربیها حرفهای حقوق بشر میزنند به ژنو رفته بودم یکشنبه بود گفتم بروم کلیسا. رفتم کلیسای پروتستانها دیدم هیچ کس نیست دیدم 4 نفر هستند. تعجب کردم گفتم یکشنبه؟ کلیسا؟ اینجا این همه خلوت؟ چرا کسی نمیآید؟ کشیش آنجا یک حرف عجیبی زد گفت از وقتی که انجیل را و کتاب مقدس و آموزههای خودمان را به زبان محلی ترجمه کردند که مردم میخوانند و معنی آن را میفهمند، چون کلیسا میگفت باید به همان زبان یونانی باشد ما فقط برای شما بخوانیم میگوید از وقتی که به زبان محلی ترجمه شد، در این یکی دو قرن کلاً دیگر کسی نمیآید ولی از آن طرف حاضر نشدند یک ترجمه دست نخورده از قرآن به زبانهای غربی را در غرب پخش کنند مگر با تحریف! تازه رهبر جریان نواندیش روشنفکرشان، مثلاً این لوتر که رهبر پروتستانهاست این علیه کلیسا و پاپ و ارتجاع و تحجر حرف زد خود این آدم را ببینید راجع به قرآن چه میگوید! یک ترجمه مغلوط مغشوش گزینشی بیمارگونه از بخشی از قرآن دیده، خودش هم میگوید من این بخش را ترجمه کردم از یک زبان دیگری نه عربی، میگوید خواندن این کتاب هر انسانی را نابود میکند، ضایع میکند بعد این چیزهایی که نقل میکند همهاش مغشوش و دروغ است اصلاً اینها قرآن نیست. این از لوتر رهبر روشنفکری دینی است که اینها معترض بودند که باید درباره کتاب مقدس آزاداندیش بود؛ تا جریانهای رهبران لائیک و ضد مذهب در غرب. مثلاً دیوید هیوم را همه شما میشناسید او در قرن 18 کتاب «رسالهای درباره تاریخ طبیعی دین» او ترجمه شده و در حوزه فلسفه دین و تاریخ دین این کتاب را میخوانند. آنجا ادیان را مقایسه میکند ببینید همین آدم که به حساب مسیحی نیست به یک معنا ضد خیلی از جریانهای مسیحی است بدون هیچ سند و استدلال میگوید اسلام از اول با اصول سختگیری بوده و معتقد است که غیر از خودشان و غیر از بعضی از خودشان، غیر از چند نفرشان بقیه دنیا باید از بین برود خلاف بسیاری از آیات قرآن حرف میزند در قرن 18 که اوج عصر روشنگری است یعنی آنها میگویند قرن 18 میلادی عصر روشنگری است.
آن نویسنده دیگر، عبارت او را برایتان آوردهام به نقل از کتاب «المستشرقون و المبشرون فیالعالم العربی الاسلامی» که شیوههای تبلیغات کلیسا و صلیبی علیه اسلام است. میگوید: «من به عنوان یک کارشناس میگویم که محمد که این دین را ساخت و مؤسس این دین بود و از خودش اختراع کرد به تمام پیروانش دستور داد که من را بپرستید همه ادیان و بشریت را که به اسلام معتقد نیستند ریشهکن کنید و به همه میگویند یا مسلمان شوید و یا بمیرید!» این معرفی اسلام است. حالا پیامبری که وقتی که اولین مدینه اسلامی را در یثرب تشکیل دادند میفرمایند مسیحی، یهودی، دیگران در جای دیگر زرتشتیان، دین همه محترم است حق و باطل مخلوط است ولی برای آنها آزادی کامل، با احترام کامل با حقوق شهروندی کامل قائل باشید پیامبری که میگوید هرکس به یک مسیحی یا یهودی و زرتشتی به یک غیر مسلمان در جامعه اسلامی اهانت کند یا حق او را ضایع کند یا او را بترساند یا بلرزاند «أنا أخاصمه یوم القیامه» در روز قیامت دادستان او خودم هستم خودم او را محاکمه خواهم کرد. پیامبری که میفرماید اگر ظلم به یک مسلمان در جامعه اسلامی با ظلم به مسلمان هیچ فرقی ندارد «لهم ما لنا و علیهم ما علینا» سود و منافع آنها سود و حقوق ماست، ضرر به آنها و صدمه به آنها ضرر ماست یک چنین تهمتهایی میزنند. این قرآنی که میفرماید «تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ...» بعد میفرماید: «أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ...» ما چیزی را نمیپرستیم «وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ...» (آل عمران/ 64)؛ ما برده هم نیستیم ما همه با هم برادر و مساوی هستیم. یک چنین قرآنی، یک چنین پیامبری را ببینید چطوری او را معرفی میکنند؟ در عصر 19 عصر روشنگری دروغ! صلیبیها دوران کلیسا و قرون وسطی اینطور، اینها هم اینطور.
نمونه دیگر "هامبرگ" که در قرن 19، ببینید قرن 17، 18، 19، اینها بعد از رنسانس است دوران روشنگری، روشنفکری و منطق و آزادی است. میگوید مسلمانان در مذهبی تربیت شدهاند که به آنها میگوید هرجا به قدرت رسیدید بدون هیچ ترحمی همه دیگران را مشمول کشتاری قاطع و سریع کنید! کجای اسلام؟ کجای دین و کجای سنت پیامبر اینطور بوده است؟ شما وقتی قدس را گرفتید این کارها را کردید نه وقتی که مسلمانها توی قدس آمدند. بیایید در قرن 20. من از هر کدام یک مثال خدمت شما آوردهام. یک رسالهای است که زمانی که عثمانیها به قلب اروپا رفته بودند، عثمانیها و مسلمانها حدود 50- 60 درصد اروپا بین 300 تا 500 سال دست مسلمانها بود تا همین 100- 150 سال پیش، یعنی از همین یونان و بالکان بگیرید تا اتریش، بعضی از کشورهای غربی، این شرق اروپا، کلاً بعضیهایشان 200 سال، بعضیهایشان 300 سال، بعضیها 500 سال، کلاً حکومت مسلمانها بود تا 100- 150 سال پیش که عثمانی سقوط کرده است. اغلب این جاها عثمانیها هیچ کس را مجبور به مسلمانی نکردند یعنی کلیساها برقرار بوده و عثمانیها هیچ کس را مجبور به قبول دین نکردند. اسلام هم که در بالکان و بوسنی رفت بعضیها میگوید شمشیر عثمانیها بوده این دروغ است قبل از این که ارتش عثمانی بیاید صوفیان، عرفای عمدتاً هم با گرایشهای اهل بیتی میرفتند آنجا با سلوک و تصوف و عرفان و خدمت به خلق و اخلاق و عبادت و زهد قلبها را فتح میکردند توی روستاها و شهرهای مسیحی میرفتند زندگی میکردند به مردم خدمت میکردند با اخلاق و سلوکشان مردم مسلمان میشدند. عثمانی مذهب حنفی را رسمی میدانست خیلی از این عرفا به لحاظ فقهی میگفتند حنفی، به لحاظ عقایدی شیعی بودند اصلاً جریان تصوف و عرفان که جریان بسیار وسیعی بوده، شما ببینید از شرق آسیا تا شمال آفریقا تا بالکان تا آسیای میانه، هر جا شما میروید رد پای سلوک و عرفان و عرفاست بسیاریشان هم ایرانی هستند هم تحت تأثیر عرفای بزرگ ایران هستند. همه جا اینها محبت اهل بیت(ع) و اسلام را با عرفان و سلوک و اخلاق بردند. بوسنی هم اینها قبل از عثمانیها رفتند آنجا، حتی ارتش عثمانی صفوف اولش اینها بودند میرفتند همین هایی که عارف و اهل معنا بودند که نگویند مسلمان و مسیحی بودند اینها گاهی میرفتند فتح میکردند. "بکینگام" کارشناس اسلام و مسیحیت است که رسالهای را، شما همین الآن در موزه لندن بروید این رساله هست بالای آن هم نوشتهاند قرآن؛ هنوز هم هست. به اسم قرآن چی را آنجا گذاشته است! این کتابی بود که میگوید در قرن 16 میلادی قرن 10 هجری قمری که عثمانیها با سرعت و با قدرت در اروپا پیش میرفتند. اروپای شرقی را گرفتند و به مرکز اروپا رسیدند عبور کردند و رفتند که به سمت مرزهای آلمان و فرانسه نزدیک بشوند و اگر یک خیز دیگر برداشته بودند کل اروپا را گرفته بودند. کتابهایی علیه اسلام و قرآن چاپ میشود برای این که آنها را از اسلام بترساند. یکیاش همین کتابی است که عرض میکنم. بکینگام میگوید در موزه لندن این کتاب هست عجیب است که زیر عنوان قرآن هم هست عنوانش را هم عوض کردند در کتابخانه موزه بریتانیاست. این کتاب وقتی چاپ شد که امپراطوری عثمانی داشت پیش میرفت ابرقدرت بود کل مردم در دنیا و از جمله اروپا میخواستند راجع به اسلام چیزی بدانند. اسلام را هم به جای این که بگویند مسلمانها میگفتند ترکها، چون کلاً ترکان عثمانی وارد آنجا شده بودند آنها وقتی میگفتند ترکها منظور اسلام بود نمیگفتند عربها چون عربها آنجا نیامده بودند. یک جاهایی اسلام ببینید با زبان فارسی یعنی از ایران به سمت شرق، هند، چین، مالزی، اندونزی، اسلام به زبان فارسی رفته هنوز آنجا کلمات فارسی هست از عثمانیه به ترکیه به سمت غرب، اسلام با زبان ترکی رفته، گرچه ادبیات فارسی هم بود. از شبه جزیرهالعرب به شمال آفریقا و به سمت ایران اسلام به زبان عربی آمده، یعنی اسلام از یک جایی به زبان اصلیاش عربی بوده، و از یک جایی به بعد به سمت شرق گسترش پیدا کرد زبان اسلام ادبیات فارسی شد به سمت غرب ترک شد. در این کتاب، معرفی میکند به اسم این که اینها قرآن است روی آن نوشته شده قرآن! میگوید قرآن گفته فقط کسانی و مردانی به بهشت میروند که 10تا زن داشته باشند! مسلمانها میگویند محمد خداست و اسلام اینقدر دین سختی است که میگوید در سال 7 ماه را باید روزه بگیرید! یک چیزهای عجیبی و غریبی به اسم قرآن. روی آن هم نوشته قرآن و زیر آن نوشته کتاب قانون ترکان! بعد نوشته که کتاب مچمت. مچمت یعنی پیامبر، چون ترکها میگویند محمت! حامت. آنها به نام مچمت میشناسند. این کتاب در قرن 16 میلادی در لندن به نام کتاب مچمت چاپ شده و زیر آن نه نوشته ترجمه قرآن، نه نوشته گزیده قرآن، نه نوشته چکیده قرآن، هیچی. بلکه نوشته قرآن! کل کتاب راست و دروغ است. این را ترجمه میکنند و در اختیار مردم میگذارند و میگویند اگر میخواهید بدانید قرآن و اسلام چیست ترکها چه میگویند این است. یعنی شما این فضایی که در هالیوود و سایتها میبینید که چطور تصویرسازی میکنند این تصویرسازی از اول همین بوده است اینها از ترس تفسیر درست اسلام، همیشه اینطوری مطرح کردهاند. حالا چه کسانی؟ این نظم نوین جهانی چه ماهیتی دارد و باید داشته باشد؟ چون آنها میگویند نظم نوین جهانی ما هم میگوییم ببینیم کدام نظم نوین جهانی پیش میرود؟ ظاهراً قرائن دارد نشان میدهد آن نظم نوین جهانی که انقلاب اسلامی میگوید دارد کمکم انشاءالله محقق میشود لااقل در جهان اسلام، تا ببینیم چه میشود.
حالا اینها اینقدر متخصص هستند در این که جنایاتشان را یک جوری بگویند که هیچ کس نفهمد حتی خود آن مردم. مثلاً شما الان چند نفرتان خبر دارید که در آغاز همین قرن بیستم زمان جنگ بینالملل اول، نزدیک نصف ملت ایران از گرسنگی مردند. 40 درصد – 45 درصد، بیش از 9 میلیون، نزدیک 10 میلیون از ملت ایران از گرسنگی و قحطی مردند کشوری که اصلاً درگیر جنگ نبوده و گفته ما در جنگ بیطرف هستیم. ظرف دو – سه سال این همه آدم مرده، نه ظرف 30 سال. یعنی کنار خیابانها و کوچهها آدم مرده، از هر هولوکاستی بدتر، کدام هولوکاستی اینطوری بوده که نصف یک ملت ظرف دو – سه سال چند سال کنار خیابانها از گرسنگی بمیرند ملتی که گفته ما در جنگ بیطرف هستیم بعد انگلیسها آمدند تمام غذا، خوراک، گوشت، گندم، علوفه، هرچه که بوده برداشتند بردند که مردم نان خالی نداشتند بخورند. اگر پدربزرگ یا جدتان زنده باشد بپرسید آنها میگویند که چه خبر بود. یعنی در نان خاک اره و پِهِن مخلوط با جو بوده، مردم هم میدانستند ولی مجبور بودند بخورند سر همان دعوا میشده، اینها را در کدام کتاب تاریخ مینویسند؟ کجای دنیا اینها را میگویند؟ هولوکاست! شما 1917 تا 1919 این آماری که دادند برای دو سال است من دارم کش میدهم میگویم شاید بیشتر بوده! میگویند 80- 90 سال پیش ظرف دو سال نصف ملت ایران از گرسنگی مردند. ما در جنگ بیطرف بودیم یک قتل عام وسیعی که اسنادش هنوز جزو اسناد سرّی وزارت خارجه انگلیس است یعنی هنوز صریح آن را منتشر نمیکنند و در بحثهایشان یک اشاراتی هست و میگویند اینها طبقهبندی شده و غیر قابل نشر است. جنگ اول 14-1913 شروع شده، انگلیس و فرانسه و روسیه یک طرف بودند، اتریش و آلمان یک طرف. بعد ژاپن و ایتالیا و عثمانی به اتریش و آلمان ملحق میشوند و همه اینها در جنگ شکست میخورند. انگلیس و فرانسه و روسیه پیروز میشود که بعد از آن آمدند روسها و انگلیسها ایران را اشغال کردند و بین خودشان تقسیم کردند و هم عراق دست انگلیسها و کجا دست روسها، یعنی جهان اسلام یک بخش مهمیاش بین انگلیس و روس و فرانسه تقسیم شد بقیهاش هم بعد از جنگ بینالملل دوم که کل جهان اسلام را اینها و همه جا را کلاً گرفتند و بعضی از کشورها برای انگلیسها شد و آموزش زبان انگلیسی اجباری شد که تا همین الآن اجباری است مثل عراق، مثل ایران، مثل هند، بعضی از کشورها هم که مستعمره فرانسه بود زبان فرانسه اجباری شد گفتند اینها زبان علم و تمدن است. هرجا هم روسها گرفتند گفتند زبان روسی زبان علم و تمدن و پیشرفت است زبان روسی اجباری شد و خط سرلک و خط روسی که تا همین الآن هم اجباری است.
خب پیچ تاریخی از لحظهای شروع میشود که مسلمانان و ملتها بپرسند که برای چه ما باید زبان شما را حفظ کنیم و شما نباید زبان ما را بدانید؟ چرا ما باید خط شما را بنویسیم و چرا ما باید لباسهای شما را بپوشیم؟ چرا ما باید جنایتهای شما را توجیه کنیم؟ چرا شما باید بمب اتم داشته باشید و بقیه غنیسازی غیر تسلیحاتی هم نباید داشته باشند؟ از وقتی که این چراها شروع میشود پیچ تاریخی شروع شده است. چون یک وقتی هست همینطور تاریخ به پایین میرود و هیچ کس هیچ سؤالی نمیکند و میگویند همه چیز طبیعی است! همین که بوده باید باشد. از لحظهای که چرا چراها شروع میشود پیچ تاریخی شروع شده است. انقلاب اسلامی واویلا و معرکه چراها بود. چراهای بسیاری را به جان ملتها و به جان دولتها در جهان اسلام انداخت که چرا به شریعت اسلام عمل نکنیم؟ چرا زنان ما را به زور برهنه کردید؟ چرا مردهای ما را خلع لباس کردید و لباس غربی پوشیدند؟ چرا آخوندهای ما را خلع لباس کردید؟ چرا زبان ما را عوض کردید؟ چرا اسمهای ما؟ چرا فرهنگ ما؟ چرا رسانههای ما اینطوری است؟ چرا علوم انسانی ما اینطوری است؟ این چراها یعنی پیچ تاریخی. چرا شماها باید بر ما حاکم باشید؟ چرا شماها باید بمب اتم داشته باشید بقیه اصلاً نداشته باشند؟ حالا ما که بمب اتم نمیخواهیم ولی این چراها را باید جواب بدهید. اگر بد است چرا شما داشته باشید؟ اگر خوب است چرا بقیه نداشته باشند؟ اینها پیچ تاریخی است؟ چرا شما در این کشورها حاکم هستید؟ چرا تو اینجا هستی؟ چرا فلسطین اینطوری است؟ این آغاز سیلاب چراها که انقلاب اسلامی نقش اساسی را داشت که توی افکار عمومی، جوانان و روشنفکران و مردم، علما و تودهها انداخت، امروز جهان اسلام دارد جلز و ولز میکند و توی ماهیتابه است هیچ جا آرام نیست. همین الآن یمن چه خبر است؟ پاکستان چه خبر است؟ لیبی چه خبر است؟ یعنی همه جهان اسلام بهم ریخته است همه اینها محصولات مستقیم یا غیر مستقیم انقلاب اسلامی است حالا این که چطوری جمع بشود و چطوری ببرد؟ و چطوری درست و غلط مدیریت بشود و به کدام سمت برود آن بحث دیگر است. ولی ساختار تاریخ ذوب شده و به نقطه ذوب رسیده است همه ساختارها و سختافزارها دارند ذوب میشوند پیچ تاریخ یعنی همین لحظه. آن وقت هرکس بتواند درست این را شکل بدهد وقتی که این دما سرد میشود دوباره اینها جامد میشوند آن وقت برای 200 سال، 500 سال بازدوباره همینطوری میماند. نظم نوین جهانی الآن دارد شکل میگیرد. آن جنگ قبلی که جنگ 33 روزه لبنان را راه انداختند دیدید که وزیر خارجه آمریکا گفت که زایمان خاورمیانه است خاورمیانه جدید دارد متولد میشود درد دارد! بعد سیدحسن نصرالله گفت بله خاورمیانه جدید متولد شد بیا تحویل بگیر. صهیونیستها شکست خوردند راست گفتی خاورمیانه جدید دارد متولد میشود منتهی بچه آن نیست که شما گفتی یک بچه دیگر دارد متولد میشود. خب این اتفاقات افتاده، جنگ را از اروپا در جنگ اول، به آسیا کشاندند. همان روزهای اول که احمدشاه قاجار تاجگذاری کرده جنگ شروع شده، با فاصله کمی بعد از آن، فاصله کم نه، یعنی دو سال نگذشته، آتش جنگ قدرت بین خود غربیها با هم آمده ملتی مثل ملت ما را خاکستر کرده است این خیلی چیز عجیبی است.
یک نمونه دیگر بحث داعش است. خب چه کسی نمیداند که اینها را چه کسانی ساختند؟ با کدام پول آمدند؟ با کدام دلارهای نفتی به صحنه آمدند؟ اینها اگر عربستان و قطر و شیخنشینان منطقه نبودند پول اینها کجا بود؟ ایدئولوژیشان هم از آنجا آمد وهابیها پولشان هم از آنجا آمد. سازماندهیشان هم که در ترکیه شد. ترکیه هنوز بزرگترین آرزویش این است که به دُم ناتو و اتحادیه اروپا آن عقبها توی بوفه راهشان بدهند هنوز آرزویشان این است شما با حجاب و اسلام آمدید و ملت ترکیه به شما رأی دادند ملت ترکیه نشان داد که اسلام و عزت میخواهد بعد گفت ما باید برویم در مسجد دمشق نماز بخوانیم و آنجا را فتح کنیم. خب چطور یک بار نمیخواهید مسجدالاقصی بروید نماز بخوانید؟! آنجا نمازش مشکوک است غصبی است! خب چرا نمیگویید برویم در مسجدالاقصی نماز بخوانیم؟ میگویی باید برویم در دمشق نماز بخوانیم! این همه پول و امکانات که اینها در خود منطقه در سوریه و عراق برای مسلمانکشی خرج کردند یک صدم آن اگر در غزه بکار میرفت کار تمام بود. یک جهاد انگلیسی- تکفیری- آمریکایی- صهیونیستی درست کردند که این جهاد اسلامی انقلابی را که شیعه حزبالله و سنی و حماس کنار هم بجنگند این را زیر سؤال ببرند. عملیات استشهادی که یک نفر بزند صدها کوماندوی آمریکایی صهیونیستی و اشغالگر را بکشد تبدیل به یک عملیات انتحاری احمقانه کردند که طرف توی سبزیفروشی، حسینیه، مسجد، خیابان میرود میزند زن و پیرمرد و... را میکشد و اسم آن را عملیات انتحاری گذاشته است! خودشان میگویند 500 نفر از اینها از انگلیس آمدند هزارتا از فرانسه آمدند 500تا از بلژیک، 500تا از آلمان، چندصدتا از آمریکا، 20 هزار خارجی از 70 کشور توی سوریه و عراق آمده دارد میجنگد خودشان در یک آمار دیگر میگویند 5 هزار نفر از اینها از اروپا آمدند. یک طرحی ریختند 3- 4تا نشان با آن زدند! با یک تیر اقلاً 3تا نشان زدند. 1) جبهه مقاومت را که ایران و سوریه و عراق و لبنان و حزبالله بود که اسرائیل را لب پرتگاه آوردند که یک هول دیگر میخواهد مشغول کنند و درگیر خودشان کنند به آنها حمله شود. 2) همین چند هزار بچه مسلمان نادانی که از توی اروپا و آمریکا که بعضیهایشان آنجا به دنیا آمدند بلند شدند آمدند به این عشق که دولت اسلامی در عراق تشکیل بدهند رهبرانشان آدمهای فاسدی هستند من شک ندارم اتاق فرمان آنها سیا و موساد انتجرسرویس هستند شکی نیست اما بدنهاش بسیاری از اینها بچههایی که در اروپا به عشق اسلام بلند شده آنجا آمده، نشان دومی که با این تیر زدند اینها چندین هزار جوان اروپایی آمریکایی در دانشگاهها و شهرهایشان داشتند که میگفتند اینها بمب ساعتی هستند هر لحظه ممکن است یک انفجار و حرکتی و کاری بکنند مثل چند نمونه که در اسپانیا شد، در لندن شد، همین تیپها بودند. در متروی لندن، در اسپانیا، بعد در میتینگ معمولی خیابانی در آمریکا همین چند وقت پیش که کپسول گاز را ترکانده بودند خب اینها یک مشت بچههای آنجا هستند که از بس هم تحقیر شدند و کینه ضد غرب هم دارند. یک هدفشان هم این بود که اینها را به عنوان خطر شناسایی کنند جمع و جور کنند و بیرون بریزند خودشان گفتند استراتژی لانه زنبور! این اسم را گذاشتند. تمام چند هزار نیروی جوانی که خطر بالقوه برای اینها بود همه اینها را از طریق همین اینترنت و شبکههای اجتماعی و فیسبوک که خودشان دارند کنترل میکنند شناسایی کردند، شبکهسازی کردند و اینها را برداشتند با پول دلارهای نفتی و با کمک ترکیه و اردون کشاندند آوردند! یعنی با پول مسلمانها و کمک مسلمانها نیروی مسلمانها را که خطری برای خودشان بود از آمریکا و اروپا جمع کردند و چندین هزار نفر اینها را به عشق دولت اسلامی به سوریه و عراق آوردند و به جای این که با آمریکا بجنگند بیایند با نیروهای مقاومت یعنی با حزبالله و سوریه بجنگند! ببینید چه کار میکنند؟ با یک تیر 2- 3تا نشان میزنند. برای این که همه میدانند این پیچ تاریخی نباید به نظم نوینی که ما میخواهیم و اسلام میخواهد منتهی شود باید خود مسلمانها را به جان هم انداخت. بدنه اینها فریب خوردهاند.
بعد همین چند وقت پیشها یک مقالهای دیدم که خودشان افشا کردند میگویند شرکت ایکس موبایل برای قطر، حامی اقتصادی داعش است که به صهیونیستها وصل است. شرکت آرامکو عربستان حامی النصره است. شرکت جی.اس.اس ترکیه حامی کُردها در سوریه و عراق است. یعنی عملاً میبینید جنگ کمپانیهای نفتی است! بعد نمونهها و شاهدهایش خط نفت بانیاس سوریه را داعش میبندد و قطع میکند خط نفت جیحان ترکیه که از عراق دارد میآید و از طریق ترکیه به اسرائیل میرود آن را داعش قطع نمیکند. برای چی؟ شما برای چه آن لوله نفت را میبندید این را نمیبندید؟ پشت قضیه کمپانیهای نفتی و سرویسهای جاسوسی طرح میریزند سر همین قضیه سوریه اینها 6تا طرح داشتند میگفتند طرح a براندازی حکومت سوریه است. اگر نشد طرح b سراغ تجزیه عراق برویم. اگر این شد شد اگر نشد طرح c قطع تماس زمینی ایران با سوریه و لبنان. اینها همه شبکه است. شما میدانید این اسنودن در این اسنادی که لو داد که باز باید ببینیم ته این چه میشود چون همیشه گاهی اسناد خوب و درست میدهند باز یک مرتبه یک کاری هم میشود حالا آن مقداری که علیه خودشان اقرار کردند اقرار علی انفسهم جائز! با این که عقلا نیستند ولی این اسناد این مقدارش روشن است. میگوید آمریکا و اروپا و این که رژیمهای عربی و اسرائیل همه با هم هماهنگ هستند وقتی میخواستند به عراق بیایند از 6 ماه قبل – این را گوش کنید – تیتر اول روزنامههایی که 6 ماه بعد وقتی که اینها وارد بغداد میشوند بعدش باید چاپ بشود تیتر روزنامههایش از قبل معلوم بود و تعیین شده بود! یعنی شما میخواهید 3 ماه دیگر، 6 ماه دیگر تازه به یک جایی حمله کنید بعد طبق سناریوی اول اگر موفق پیش برود و سقوط کند بگیرید که شما دیدید اصلاً در عراق جنگی نشد کاملاً اینها معامله شده بود حالا یا خود صدام در جریان بود یا دور و بریهایش کاملاً بسته بودند اصلاً جنگی نشد، مقاومتی نشد! آن ارتش عراقی که 8 سال آنطوری میجنگید خب اگر میخواست با آمریکاییها بجنگد حداقل یک سال خوب میتوانست بجنگد ولی نجنگیدند و وادادند. خب این را بعداً خودشان افشا کردند که این در برنامههایشان بوده که ما مثلاً 3 ماه دیگر حمله میکنیم و طرح a که موفق شد گرفتیم تیتر روزنامههایی که هر روز تا 3 ماه بعد باید دربیاید از قبل تعیین شده بود! چه مقالهای، کجا چه گفته بشود، اینطوری روی جزئیات اینها برنامه داشتند. شما نگاه کنید همینطور برنامههای اینها دارد پشت سر هم خراب میشود. اینها روی جزئیات برنامه میریزند یک دست دیگری در کار است و اخلاص نیروهای انقلاب اسلامی و اراده خداوند است اینها برای هر چیزی صدتا نقشه تهیه میکنند وقتی میبینند دارند از بین میروند. یعنی وقتی در یک منطقه وارد میشوند ده تا گروه هستند که دارند میجنگند اینها با هر 10تا گروه کار میکنند! یعنی همزمان به این گروه علیه آن کمک مالی میکند همزمان با آن گروه مخفیانه وارد مذاکره میشود یعنی از هر گروه یک پروژه طرح جامع تعریف میکنند هر گروهی در این پروژه چه نقش خاصی را باید انجام بدهد؟ اینطوری هستند. با وجود این دارند مدام عقبنشینی میکنند فکر کردند میتوانند ایران را پس بگیرند ولی نگرفتند. فکر کردند عراق برای اینها شد عراق از توی گلویشان درآمد الآن عراق در اردوگاه انقلاب اسلامی است نمیگویم آنها نیستند هستند توطئه هم میکنند. توی سوریه آمدند قدرت در سوریه بیشتر شده است. در لبنان توطئه کردند باز نفوذ بیشتر شد. در غزه و... مدام دارد گسترش پیدا میکند. وقتی از این تفکر میپرسی که نظم نوین جهانی چه چیزی باید باشد؟ پاسخ آن روشن است همان چیزی که در 100 سال – 200 سال گذشته بوده است. در همان مسیر باید حرکت کرد. اینها میخواهند همین نظم موجود قبلی را حفظ کنند آنها محافظهکار هستند آنها الآن پوزیشن حاکم را میخواهند انقلاب ما اپوزیسیون جهانی است! انقلاب اسلامی دارد میگوید که این ریخت حاکم بر جهان را باید بهم بزنیم آنها محافظهکار هستند چون هیئت حاکمه هستند! حاکمیت در یک قرن گذشته و 150 سال گذشته در همه عرصهها دست این سه- چهارتا کشور بوده است آمریکا، انگلیس، فرانسه، اسرائیل این چهار- پنجتا و متحدین و نوکرهایشان. گاهی هم با روسیه به هم باج دادند و گرفتند و چین هم گاهی آمده، دیگر نمیگذارند کسی بالا بیاید. ایران انقلاب اسلامی یک کشور کوچک آن وسط، نه جمعیت چین را دارد نه ثروت فلان کشور را، تحلیل دشمن از پیچ تاریخی و نظم نوین جهانی این است.
یک کسی مثل "برنارد لوییس" است که یک آدم صهیونیست خاورشناس برجستهای است که شاید طراح تجزیه جهان اسلام به عنوان تنها راه رهایی از این نهضت بیداری اسلامی و انقلاب اسلامی که نظم نوین جهانی برای دویست سال آینده به نفع غرب تمام شود این است! میگوید تنها کاری که میشود کرد تجزیه جهان اسلام است. هرکشوری بر اساس اختلافات مذهبی و قومی - نژادی سه – چهارتا کشور بشود طبق این برنامه ایران باید بین 5 تا 7 کشور بشود. عراق سه تا کشور (سنی، شیعه، کُرد). سوریه (علوی و سنی و کُرد) سهتا کشور. اینها برای همه کشورها برنامه ریختند. اصلاً نقشهاش را کشیدند در این منطقه کردستان، ایران هم بر اساس تفاوت مذهبی و هم بر اساس تفاوت قومی چطوری از کجاها باید شروع کرد. اینها آخرین طرحشان است که ما باید کاری کنیم هیچ کشور بزرگ قوی مسلمان اصلاً نماند تا بشود بعداً یک کاری دست ما بدهد! هیچ کشور بزرگ واحد ثروتمند مسلمان نباید بماند. این آخرین طرحشان است که برای همین برنارد لوییس است.
ببینید میگویند ما ادبیاتی که باید با آن ادبیات حرف بزنیم آن ادبیات که افکار عمومی را اینگونه مدیریت کنیم اینهاست باید راجع به مسلمانها و این جریانهای اسلامی این را بگوییم اولاً تمام جریانهای عدالتخواه و آزادیخواه و استقلالطلب، فقط اسم بیداری اسلامی را باید گذاشت بنیادگرایی گذاشت بعد اینها را تشبیه کنیم و هرچه شبیهتر نشان بدهیم با آن تصویری که از کمونیستها در جنگ غرب و شرق ساختیم. کمونیست چه کسی بود؟ ذاتاً ضد دموکراتیک، عمیقاً ضد غربی، ضد آزادی، ضد حقوق بشر، و کاملاً مادی و خشک که هدف آن بطور مطلق و یکپارچه هدف قرار دادن غرب است. حالا بگوییم بنیادگرای اسلامی اینطور است منتهی نوع مذهبیاش. آن نوع ضد دین و بیدینیاش بود این نوع دینیاش است. این اولین مختصی است که میگوید باید از تصویر اینها ساخته شود و باید بگوییم اینها یکپارچهاند و همه اینطوریاند و این شعار "یک نفر یک رأی یک بار" اگر اینها از انتخابات هم حرف بزنند فقط با همین حساب است. در واقع جنگ بین دموکراسی و بنیادگرایی است. حالا واقعاً نبردی که الآن در جهان اسلام شروع شده و در جریان است پیچ تاریخی که دارد اتفاق میافتد نبرد بین بنیادگرا و دموکراسیخواه است. اصلاً دموکراسی بوده؟ ایران 50 سال در اختیار مطلقتان بود و قبلش هم زمان قاجار در اختیار نسبی شما بود بالاخره اینجا قدرت برتر بودید و زمان پهلوی هم که قدرت مطلق شدید کجا دموکراسی بوده؟ کدامیک از این کشورهای عربی که الآن درگیر این مسائل هستند که همهشان زیر سلطه شماها بودند کدامشان دموکراسی بوده؟ بیشترین ارتباط و اعتماد و حمایت شما از اینهایی دارید که دیکتاتورترین حکومتها هستند اصلاً سلطنت خانوادگی که در دنیا دیگر نیست هنوز اینجاها هست البته یکی دیگر از جاهایی که کلاهمان را برداشتند این است میدانید بیشتر دولتهای اروپایی سلطنتی هستند؟ به ما میگویند جمهوری، دموکراسی، خودشان همه سلطنتی هستند. همین انگلستان که مهد نظریهپردازان لیبرال دموکراسی بود و بعد بقیه همه از آنجا الهام گرفتند سلطنتیاند. اروپای شمالی و غربی شاه و ملکه دارند نظام شاهنشاهی است این هم از دروغهاست. دموکراسی! بعد میآید در سومالی، افغانستان، گیر میدهد که دموکراسی ندارید. عربستان چی؟ آنها اصلاً دموکراسی نمیخواهند به جایش نفت دارند! به جای دموکراسی نفت. لیبرال – دموکراسی فرهنگ جدید جمهوریت و همه چیز دموکراتیک باشد و این نه با بنیادگرایی اسلامی و نه حتی با اصل اسلام سازگار است و اینها فقط میآیند از این استفاده میکنند و از این نردبان بالا میروند و بعد آن را میاندازند و بعد معانی کلمات دموکراسی را تغییر میدهند که به نفع خودشان باشد. این آدم در دانشگاه هاروارد تزش این است مثلاً همین هانتینگتون، که سنتهای فرهنگی ریشهداری مثل اسلام ذاتاً مانع دموکراسی و توسعه دموکراتیک هستند که یعنی ما نگران دموکراسی در جهان اسلام هستیم اسلام هم ذاتاً غیر دموکراتیک است تنها کشور عربی که دموکراسی داشت لبنان بود آن هم بخاطر این که در لبنان قدرت دست مسیحیان بود. خب حالا در همین لبنان اگر دموکراسی باشد اکثریت با کیست؟ اگر قدرت را بر اساس دین و مذهب تقسیم کنیم – دقت کنید اینها چقدر کلاهبردار هستند – در قانون اساسی آمریکا، انگلیس، فرانسه، قدرت بر اساس مذهب تقسیم شده؟ ابدا. اینجا پروتستان داریم، کاتولیک داریم، مسلمان داریم. بنابراین اینقدر درصد این نهادها دست کاتولیکهاست و... در کشورهای خودشان هرگز این کار را نمیکنند. دموکراسی صددرصد کنترل شده، حتی در چارچوب نظام سلطنتی، شاه و ملکه هم سر جایش است. نظام سلطنتیاش را دارد قدرت هم بر اساس مذهب یا قومیت تقسیم نمیکنند اما هرجا کشورهای اسلامی را گرفتند اولین کاری که کردند قدرت را با معیار مذهبی – قومی طوری تقسیم کردند که اینها همیشه با هم درگیر باشند هیچ وقت انسجام بوجود نیاید هیچ کار نتوانند بکنند. بوسنی چه اتفاقی افتاد تا وقتی صربها مسلمانها را قتل عام میکردند ایستادند نگاه کردند لحظهای که مقاومت اسلامی در بوسنی شروع شد وقتی دیدند مقاومت اسلامی در بوسنی شروع شد از این به بعد به ضرر قضایاست یک مرتبه آمریکا (منجی) وارد عمل شد! بعد چه کار کردند؟ قانون اساسی برای بوسنی نوشتند و تقسیم قدرت بر اساس مذهب و قومیت شد. اینجا کروات دارد، اینجا صرب دارد، مسلمان دارد، اینجا مذهب فلان است، یک کاری کردند که آنجا هرگز نتواند با این که اکثریت مسلمان هستند هرگز نشود یک حکومت با رویکرد اسلامی تشکیل داد! لبنان را فرانسویها گرفتند همین کار را کردند. گفتند قدرت اول دست مسیحیان لبنان است، دوم سنی، سوم شیعه. هیچ وقت هم اجازه ندادند سرشماری بشود چنانچه میدانید آمریکا تا این لحظه اجازه نداده سرشماری بشود که واقعاً چه تعداد مسلمان در آمریکا هست. گاهی میگویند دو- سه میلیون، بین 9 تا 15 میلیون مسلمان در آمریکا هست کسی عدد آن را نمیداند آنجا حاضر نیستند تقسیم مذهبی و قومی بکنند. یا بگویند بر همین اساس سیاهان اینقدر هستند. فرانسویها در لبنان، انگلیسها، هرجا رفتند همین کار را کردند الآن هم در عراق، آمریکا همینطور تقسیم میکنند هرجای جهان اسلام را بگیرند همین کار را میکنند ولی در کشورهای خودشان هرگز این تقسیمات نیست همهاش کلاهبرداری است. اگر این دموکراسی است پس چرا در کشور خودت عمل نمیکنی؟ اگر آن دموکراسی است چرا اینجا این کار را میکنی؟ برای این که تا آخر باید جنگ مذهبی – قومی در قانون نهادینه شده باشد. مدام بحث کنیم که این پست را به شیعه بدهیم، به سنی بدهیم، به کُرد بدهیم، حالا جالب است یک جایش مذهب است یک جایش قومیت است. سهتاست (شیعه، سنی، کُرد) یعنی دوتایش مذهب است یکیاش قومیت. در بوسنی هم همین کار کردند. هرجا را ببینید انگلیسها، فرانسویها، آمریکاییها همین کار را میکنند. انسجام داخلی باید ازهم بپاشد تا دوباره این نظم جهانی کنترل شود. حالا شما مثال لبنان را گفتید لبنان اگر دموکراسی باشد مذهبی، همانجا که شما قانون اساسی نوشتید الآن باید قدرت اول دست چه کسی باشد؟ 1) شیعه. 2) سنی. 3) مسیحی. همین کار را هم حاضر نیستند بکنند. میگویند ما همان موقع یک قانونی نوشتیم تا آخر باید همینطوری باشد در حالی که همین الآن همه جا اتفاقاً دموکراسی سرشماری هر نفر یک رأی، در تمام جهان اسلام هرجا انجام شود الآن به نفع ما و به ضرر غرب است. همینهایی که مدام دموکراسی میگویند غرب حاضر نیست در هیچ کشور مسلمانی دموکراسی یک نفر یک رأی انجام بدهد حاضر نیستند اگر جایی هم حاضر بشوند با صدتا تقلب، با صدتا انقلت و گرفتاری یک جوری تهش بپیچونند نمیگذارند. این اتفاق از چه زمانی افتاده؟ از بعد از انقلاب اسلامی ما. چون اولین کشوری که با رأی ملت نظام دینی آمده اینجا بوده، بعد همینطور جاهای دیگر. اولین جاهای دیگر سر بلند کرد یک کمی کار ما را بکند الجزایر بود. غربیها با او چه کار کردند؟ کودتا. چند ده هزار نفر کشته شد. سرکوب شد. اولین جایی که از دستشان در رفت کجا بود؟ غزه. فکر کردند دموکراسی بازی میکنند همین دسته عرفات سر کار میآیند، یک مرتبه دیدند یک کسان دیگری آمدند و فکر اینها به انقلاب اسلامی نزدیک است. اینها از دل اخوانیهای مصر بیرون آمدند و اولین باری که تظاهرات فلسطینی با شعار اسلامی شده بعد از انقلاب ما بوده تا قبل از انقلاب اسلامی گروه فلسطینی مسلّح شعار اسلامی نداشته یا قومگرای فلسطینی بودند ناسیونالیست بودند یا سوسیالیست بودند لائیک بودند خوبهایشان عرفات بودند که هانتینگتون، مارتین ایندک و دیگران، همه این را میگویند. این را به این جهت گفتم که میگوید تنها کشور عربی که واقعاً دموکراسی را طی دو دهه تجربه کرد لبنان بود چون مسیحی بود. خب الآن شما خودتان در لبنان حاضر نیستید دموکراسی یک نفر یک رأی را انجام بدهید هیچ جا حاضر نیستید عراق هم حاضر نیستید. اگر راست میگویید در عربستان انتخابات کنید. یک انتخابات. در قطر چرا انتخابات نمیکنید؟ چرا در امارات؟ چرا در عمان، چرا هیچ کدام انتخابات نمیکنید. در ترکیه و پاکستان هم که اینها انتخابات کردند طوری قانون اساسی را آنجا نوشتند که دائم جنگ بین احزاب باشد هیچ قدرتی، هیچ وقت نتواند به اکثریت واقعی برسد و قدرت را در اختیار بگیرد. بالاتر از همه انتخابات هم، ارتش آماده کودتا بوده. این چطور دموکراسی است؟ دموکراسی زیر سایه سرنیزه؟ به نحوی که هیچ وقت هیچ کس نتواند به قدرت برسد. شما میدانید قانون اساسی پاکستان را انگلیسها برایشان نوشتند نمیگذارند واقعاً معلوم شود که اکثریت مردم پاکستان چه میخواهند؟ نمیگذارند. قانون یک طوری هست که نمیشود. جنگ داخلی پیش میآید ولی استقرار و ثبات در مسیر درست نباید پیش بیاید. همه اینها تلاشهایی بود که انجام شده.
عبارت هانتینگتون را عرض کردم و مارتین ایندک در انیستیتوی خاور نزدیک در واشنگتن که وابسته به صهیونیست اسرائیل است میگوید ما شعار دموکراسی در جهان اسلام میدهیم جنگ دموکراسی و بنیادگراهاست، جنگ دموکراسی با تروریستهاست، اسلامگراها یک طرف هستند ولیکن – خیلی جمله خندهداری است – میگوید ولیکن مراقب باشیم که یک وقت خودمان این را باور نکنیم! چون حکومت دموکراتیک حتی به سبکی که ما ادعا میکنیم که میگوییم هر نفری یک رأی در جهان عرب و کل جهان اسلام فقط نیروهای سیاسی ضد غرب را به قدرت میرساند. میگوید ما مدام میگوییم جنگ بین دموکراسی است به رهبری آمریکا و غرب با بنیادگرایی تروریزم و خشونت به رهبری اسلام و مسلمانها! ولی واقعیت را که خودمان میدانیم همین الآن در هر کشوری که انتخابات بشود نیروهای اسلامگرا و ضد آمریکایی رأی میآورند دموکراسی الآن به ضرر ماست چه برسد به این که دموکراسی در چارچوب اسلام را قبول دارند پس ما خودمان واقعاً باور نکنیم که جنگ دموکراسی است.
برنارد لوییس میگوید نفوذ اسلامگرایی در حکومت خواست ملتهای کل جهان اسلام است. ملتهای اینها همهشان همین را میخواهند به آنها رو بدهی همه ملتها میگویند ما اسلام را میخواهیم و این اوضاع را بطور چشمگیری نه بهتر، بلکه بدتر کرده و خواهد کرد. میگوید ما هرچه بخواهیم این شعار را بیشتر در جهان اسلام بدهیم و پای آن بایستیم به ضرر ماست مگر دموکراسی کنترل شده در چارچوب منافع سرمایهداری با مبانی لیبرال، که خودمان هم هروقت بخواهیم کودتا کنیم! همین کاری که در ترکیه، در پاکستان شد.
آموس پِرماتر، میگوید ماهیت واقعی اسلام نه فقط مقاومت در برابر دموکراسی بلکه دشمنی با فرهنگ سیاسی دموکراتیک است. یعنی اینها نه فقط با دموکراسی سیاسی مشکل دارند بلکه با فرهنگ دموکراسی مشکل دارند. خیلی خب بیایید ما تربیت شدیم میخواهیم دموکراسی را رأی بگیریم، میگوید که نه، اسلام ذاتاً یک جنبش انقلابی رادیکال جنگسالار جهادی است مثل جنبشهای بلشویک کمونیستی و مثل فاشیستها! نمیشود آن را با مسیحیت غرب سکولار که آزاداندیش و دموکراتیک است فرهنگ آن دموکراتیک است آشتی داد بنابراین ایالات متحده آمریکا به نمایندگی از همه متمدنان جهان یعنی غرب، این حق را دارد و باید مطمئن باشد که باید این جنبش در نطفه خفه شود. یعنی همه جا دموکراسی در چارچوب ما باشد در جهان اسلام نباید! ملتها خطرناک و وحشیاند. هرجا از ملتها سؤال کنید آنها میگویند همین خطی که خمینی رفته، همین خط را باید برویم حالا با ورژنها و مذاهب مختلف و خصوصیات قومی خودشان.
مبارزه بین اسلام و غرب، در این نظم نوین جهانی صرفاً بر سر منافع سیاسی و مادی نیست بلکه برخورد ریشهای بین دو طرز فکر و دو فرهنگ است. در این جهان جدید منبع اصلی تعارض فقط اقتصاد نیست، ایدئولوژی به معنای خاص نیست، شکافهای بزرگ فرهنگی است از این پس جهان دوقطبی است. میگوید بعد از انقلاب خمینی جهان به این شکل دوقطبی است 1) دوقطبی فرهنگی، رویارویی بزرگی که همه سیاستهای جهانی و اقتصاد جهان را در قرن 21 میلادی تحتالشعاع خودش قرار خواهد داد. امروز مهمترین تعارض بین فرهنگ و تمدن اسلامی است که دو قرن ضعیف شده و دوباره دارد سربرمیدارد با فرهنگ و تمدن غرب، مسیحی – سکولار – سرمایهداری! که حالا همهاش قاطیپاتی شده. بالاخره مسیحی هستی یا سکولاری؟ بعضی از این هیئتهای خارجی میآیند طبق عادت که معلم هستند! همیشه اینها رئیس و معلم هستند و باید گفت آقا معلم بفرما! آمدند نشستند یک هیئتی – عرضم را با این خاطره ختم کنم – شروع کردند درس حقوق بشر دادن، خب که حرفهایشان را زدند گفتم ببخشید توی هیئت شما، شما دوتا هیئت هستید یا یک هیئت هستید؟ گفتند ما یک هیئت هستیم از اروپا آمدیم، زمان دولت خاتمی که آنها مدام طلبکار بودند و ما باید جواب پس میدادیم! جنایتکاران دنیا طلبکار بودند ما باید میگفتیم که نه بابا، ما هم یک کمی حقوق بشر بلد هستیم. رفت آمریکا تلویزیون آمریکا از او پرسیدند از دموکراسی در ایران چه خبر؟ ایشان فرمودند به نمایندگی از ملت ایران، که شماها یک ملت دموکراتیک هستید ملت ما یک ملت استبدادزده بدبخت است که تازه دارد تاتیتاتی میکند! بعد هم که فرمودند شهید آبراهام لینکن! مرتیکه همجنسباز که در جنگ قدرت سرمایهداران، خودشان جزو بزرگترین بردهداران بودند در جنگ شمال و جنوب، چون اقتصاد شمال بیشتر تجاری بود اقتصاد جنوب بیشتر بردهداری بود بردهها هم داشتند از سفیدپوستان اروپایی بیشتر میشدند و شورش میکردند روغن سوخته را نذر امامزاده کرد و گفت دیگر بردهداری ممنوع! تا آخر هم خودشان برده داشتند. این آبراهم هم شد شهید. همان زمان هم هیئت میآمدند میخواستند درس حقوق بشر بدهند! ما هم حواسمان نبود ما یک طلبهای بودیم فکر میکردیم جلسه علمی است. خدا رحمت کند مرحوم علامه حاج شیخ محمدتقی جعفری- رحمتالله علیه- یک خاطره هم از ایشان بگویم، ما یک وقتی این «کتاب نقد» را چاپ میکردیم نمیدانم شما میدیدید یا نه؟ کتاب نقد، نقد همین جریانهای سکولاریزم دینی که آن موقع تنها نشریه این بود آن طرف همه بودند! یک به صد بود. ایشان مقالهای از من را خوانده بودند یک وقت دیدم تلفن زنگ زد تلفن را برداشتم و گفتند جعفری هستم. گفتم ببخشید کدام آقای جعفری بجا نیاوردم؟ ایشان گفت محمدتقی جعفری هستم یک مقالهای از شما در مجله دیدم شروع کردند یک حرفهایی زدند که این را خدا بر قلم تو جاری کرد و... گفتم مگر شما وقت میگذارید این خزعبلات را میخوانید؟ فرمودند نه خزعبلات نیست اینها فلان است. اینقدر ایشان دلسوز و دردمند بودند. ایشان بود، آقای داوری بود، یک عدهای در جلسه بودند. در این هیئت تا نشستند مثل ارباب جلوی نوکر، همینطور که نشست گفت یک گزارشی از مسائل حقوق بشر و دیدگاههایتان بدهید! من خیلی آتش گرفتم که تو کی هستی که به ما میگویی گزارش بده، تو اصلاً کی هستی؟ اینها حرفهایشان را زدند، علامت سؤال روی اسلام، روی دین و روی انقلاب و روی همه چیز گذاشتند، مثل این که اینها اسوههای حقوق بشر هستند و این طرف هم یک عده نشستند جواب پس بدهند. دقیقاً همینطوری حرف میزدند. هرچه آنها میگفتند دو- سه برابر معذرتخواهی رویش میگذاشتند! که حالا بالاخره بله فرهنگ شما درست است بالاخره طول میکشد که روند دموکراسیزاسیون پروژه نیست پروسه است باید طول بکشد خلاصهاش این بود که ما درست است که آدم نیستیم ولی کمکم آدم میشویم! شما یک کم صبر کنید. گفتم شما مسیحی هستید یا سکولار هستید؟ حقوق بشر مبنای مسیحی یک چیز است مبنای لائیک یک چیز دیگر. لائیکش هم لیبرال و... است. یک سؤالی که هرکس بخواهد سر فلسفه حقوق بشر بحث کند این سؤال اولین سؤالی است که به ذهن میآید باید بپرسیم. قبل آنها، این وزارت خارجهایها دیدم چپ چپ نگاه میکنند که یعنی بیرون بیایی میزنیمت! فقط آقای علامه جعفری – خدا رحمتشان کند- دیدم خندید و خوشحال شد. آن طرف نماینده آن هیئت وقتی من این سؤال را کردم به جای این که جواب بدهد گفت ما تحمل نخواهیم کرد! گفتم مگر در منطق شما سؤال، توهین است؟ من دارم سؤال میکنم توهین کجا بود؟ بین حرف آقای دکتر کی، با حرف فلانی تناقض است، ایشان دارد حقوق بشر را اینطوری تعریف میکند، ایشان اینطوری. این تناقض هست یا نیست؟ جواب این سؤال را بدهید. مرحوم آقای جعفری دوید پیش من و گفت که خیلی خوشم آمد که این حرف را زدی توی دلم دعایت کردم ولی علنی نمیشد از شما حمایت کرد! از بس جو جلسه سنگین بود. آن وقت آن آقای وزارت خارجهای اینطوری است. هر وقت به آنها میرسند دهانهایشان سه متر گشاد میشود که میخندند وقتی این طرف حرف میزند با یک کینهای نگاه میکند که انگار پدرش را کشتی! آمد به من گفت مثل این که شما متوجه نیستی اینجا چه جلسهای است؟ گفتم مثل این که ظاهراً متوجه نیستم فکر میکردم تا الآن متوجهام ولی الآن احساس میکنم متوجه نیستم! گفت که آقا اینجا بحثهای حقوقی و علمی نیست، بحث دیپلماتیک است نباید اینها ناراحت بشوند. اینها باید از این جلسه راضی و خوشحال به اروپا برگردند شما فکر کردید اینجا کلاس درس حوزه و دانشگاه است بحث میکنید؟ گفتم پس چرا ما را دعوت کردید؟ آقای جعفری را چرا گفتید؟ اینها که دیپلمات نیستند. گفتم این به اسلام توهین کرد چطور شما لبخند میزنی و راحت نشستی؟ تو دیپلمات هستی ما که دیپلمات نیستیم ما طلبهایم به قیافهمان نگاه نکن! گفتم وظیفه من این است که جواب بدهم اگر نمیخواهی دیگر من را به جلساتتان دعوت نکن الآن هم اگر جلسهتان دوباره شروع شود میآیم و همان حرفها را محکمتر میزنم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی